تحمل داشتم
یه وقتایی هست که باید بنشینی یه گوشه و جریان زندگیتو مرور کنیواخرش بگی به سلامتی خودم که این همه تحمل داشتم
View Articleزخم دلم
زخم های دستم رامیبست و میگفت چرا باخود چنین کردی؟ولی زخم بزرگ دلم راندید تا بگوید چرا باتو چنین کردم
View Articleسیر شده بود
گاهی احساس اخرین بیسکویت باقیمانده ساقه طلایی رادارمتنها.شکسته.واز همه بدتر او که مرا میخواست دیگر سیر شده بود
View Articleراهی که تورفته ای
حالم را پرسیدند گفتم روبه راهم!نمیدانند روبه راهی هستم که تو از ان رفته ای
View Articleباچشمان خیس
میگویند شادبنویس نوشته هایت درد دارند...ومن یاد مردی می افتم که با کمانچه اش گوشه خیابان شاد میزند ولی باچشمان خیس
View Articleتیز کنند
درددل که میکنی ضعف هایت را.دردهایت را.میگذاری داخل سینی و تعارف میکنیکه هرکدامش را میخواهند بردارندتیز کنند .تیغ کنند و بزنند به روحت
View Article
More Pages to Explore .....